نشر پاریس
در اسفندماه ۱۳۸۲، همچنان که «مجلهی شعر» فعالیتش را آغاز میکرد تا شعر و نثرِ زنده را آزادانه منتشر کند، نشر پاریس هم شروع به کار کرد تا در مقابلِ سانسوری که نامش را با افتخار به زبان میآورد و تن و کلمه هر دو را میکُشد، و همآن که از گفتنش واهمه دارد، طفره میرود و یواشکی میکُشد، با نیتِ خیر میکُشد، به این بهانه و آن بهانه میکُشد، آری، نشر پاریس آمد تا نه در کنارِ این و نه در کنارِ آن بایستد، آمد که کنارِ کلمه بایستد، و هرچه شد، زیرِ بار نرود، شبیه نشود، هرچه بادا باد، آمد که تن را و کلمه را برپا دارد. مجلهی شعر به سوی «ناممکن» رفت. نشر پاریس آمد که نرود.
طی این سالها، نشر پاریس خیلی و خیلیها را منتشر کرد.
بسیار رایگان منتشر کرد.
بسیار سدها شکست.
نشر کرد. نشت کرد.
حفر کرد. در و دیوار را.
سوراخ کرد سانسور را. صورِ خیال را!
و دید که. و شاهد بود که.
مدتی رفت اما
جایش همیشه خالی بود
پس
نشر پاریس
دوباره برمیگردد.
با شما، از حالا تا بعد!