نشر پاریس | بنیان‌گذار: پرهام شهرجردی | ۱۳۸۳

فهرست

جنون روز | موریس بلانشو | پرهام شهرجردی

20/04/2024

 

 

 

جنون روز
موریس بلانشو
پرهام شهرجردی
فروردین ۱۴۰۳
شابک: ۴-۲-۹۵۸۹۸۸۵-۲-۹۷۸
پخش و توزیع: کتاب سالینه

جنون روز، نخستين بار در سال ۱۹۴۹ در مجله‌ی Empédocle به چاپ می‌رسد. در آن زمان تنها عنوان‌اش اين است: «يک حکايت؟»، و حکايت با اول شخص مفرد آغاز می‌شود، ترکيبی به ظاهر روشن و در عين حال، مبهم، هم‌راه با اشاره‌های‌ غير مستقيم، که گاه شکل زنده‌گی‌نامه‌ای خودنوشت به خود مي‌گيرد، و استفاده از کلامی غير مستقيم، طوری که انگار از خود حرف زدن تنها از خلال چنين کلامی ممکن باشد. راوی بر اهميت قضايا و سرنوشت‌ساز بودن‌شان تکيه‌ی خاصی دارد. گاه از حرف زدن می‌ايستد، رو به خواننده می‌کند و می‌گويد: «همه‌ی اين‌ها واقعی بود، يادتان باشد». هيچ ضمانتی در کار نیست. در همان آغاز، نخستين جمله سر می‌رسد:«نه فاضل‌ام نه جاهل» و کلام روايی تمامی‌ی آن‌چه را که در ادامه می‌آيد، در ابهام باقی می‌گذارد. اين طور به نظر می‌رسد که حکايت هيچ‌جا آغاز نمی‌شود، و هيچ‌جا به آخر نمی‌رسد. ناممکن بودن حکايت، که آنن باطل می‌شود، می‌ايستد، و حکم مرگ‌ش را امضا می‌کند: «یک حکايت؟ نه. حکايتی نيست، دیگر هیچ‌وقت.».

حکايت هم چنان که شکل می‌گيرد، از شکل می‌افتد، هم چنان که نوشته می‌شود، محو می‌شود، و اين گويا يکی از افشاگری‌های اتوبيوگرافی‌ست. (خودِ بلانشو از غيرممکن بودن بيوگرافی نوشته است). «جنون روز» به درجه‌ای از وضوح و روشنی می‌رسد که خود حکايت را محکوم می‌کند. در اين محو شدن، اراده‌‌ای نهفته‌ست: کارش محروم کردن از «خصوصی» است، کار دیگرش، تزريق راز است، و در عين حال، دست يافتن به نقطه‌ای که بتواند حرف‌های درونی را بازگو کند. بلانشو در «جنون روز» بخش مهمی از گذشته‌ی سياسی، روانی، پزشکی و عاشقانه‌اش را مرور می‌کند. به شکلی غير مستقيم اين کار را می‌کند، مطلقن ادبی، طوری که انگار وظيفه‌ی ادبيات است که مسووليت تمامی‌ی اين‌ها را، که هيچ اعتراف عمومی بر دوش نمی‌گيرد، به عهده گيرد.

رابطه با دیگری، آخرین گریزگاه است.
در تمامِ حکایت این رابطه یادآوری می‌شود. از دست دادن موجوداتی که دوست می‌دارد، ضربه‌ای‌ست که خوشبختی را متوقف می‌کند، از حالا بعد فقط تنهایی در اطمینان است. در صحنه‌ی کوتاهی، در مقابل در گاراژ، مردی راه را به یک کالسکه‌ی بچه واگذار می‌کند. حادثه اتفاق می‌افتد، یکی در برابر دیگری خودش را کنار می‌کشد. یکی برای دیگری است.

 

و

نه فاضل‌ام نه جاهل. خوشی‌هایی داشته‌ام. این‌که چیزی نیست: زند‌ه‌گی می‌کنم و این زنده‌گی بیش‌ترین لذت را به من می‌بخشد.

کلید واژه را وارد کنید و سپس کلید ENTER را فشار دهید